میرزا محمد اخباری
فقیه، محدث، از عالمان مکتب اخباری در فقه شیعه | |
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | ابواحمد جمالالدین بن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری اِستَرابادی |
لقب | میرزا محمد اَخباری |
زادگاه | اکبرآباد هند |
تاریخ وفات | کشتهشده در ۱۲۳۲ق |
شهر وفات | کاظمین |
خویشاوندان سرشناس | ملا هادی سبزواری(داماد) |
اطلاعات علمی | |
استادان | محمدعلی بهبهانی • میرزا مهدی شهرستانی • موسی بحرینی و ... |
شاگردان | فتحعلی خان شیرازی • محمد ابراهیم بن محمد علی طبسی • محمد جواد سیاهپوش و ... |
محل تحصیل | نجف • کربلا • کاظمین |
سایر | تقابل با اصولیان • طرفدار مکتب اخباری |
ابواحمد جمالالدین بن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری اِستَرابادی (۱۱۷۸-۱۲۳۲ق)، معروف به میرزا محمد اَخباری، فقیه، محدث و از علمای مشهور مکتب اخباری در فقه شیعه بود. او با اصولیان مخالف بود و کتابهای متعددی در رد روش آنان نوشت.
او در اکبرآباد هند زاده شد و در حدود ۲۰ سالگی به عتبات سفر کرد و در آنجا مشغول به تحصیل شد. مخالفتها و جدلهایش با اصولیان باعث شد تا عراق را به قصد تهران ترک کند. در تهران مورد احترام فتحعلی شاه قاجار قرار گرفت. مخالفتهای علمای اصولی با او، به ویژه کتابی که کاشف الغطاء در رد اخباریه نوشت و برای شاه فرستاد، باعث شد تا شاه حمایتش را از سید محمد بردارد، لذا او تهران را به قصد کاظمین ترک کرد و در آنجا کشته شد.
زندگی و خانواده
درباره نسب جمالالدین اختلاف بسیار است، یکی از نوادگان وی به نام ابراهیم بن میرزا احمد، در مقدمه کتاب ایقاظ النبیة، میرزا محمد را از سادات رضوی دانسته، و نسبش را به حسین پسر موسی مبرقع از فرزندان امام جواد (ع) رسانده است. در جایی نیز به نقل از کتاب ضیاء المتقین میرزا محمد، نسب او به شمس الدین محمد جوینی وزیر و صاحب دیوان رسانده شده است. شاید به جهت همین اختلاف است که برخی، سلسله نسب او را فقط تا عبدالصانع بر میشمارندجدش عبدالصانع از مردم استرآباد و پدرش عبدالنبی مقیم نیشابور بود که بعدها به هند مهاجرت کرد
جمالالدین در اکبرآباد یا فرّخ آباد در سرزمین هند، از مادری استرابادی متولد شد. تنکابنی او را از مردم بحرین دانسته است.
میرزا محمد یک دختر و سه پسر به نامهای محمد، احمد و علی داشت و دختر وی همسر ملا هادی سبزواری بود.
جمالالدین در ۱۲۳۲ق/۱۱۹۶ش در کاظمین کشته شد. گروهی از مردم کاظمین به خانه او هجوم بردند و او را به همراه فرزندش احمد و یکی از شاگردانش به قتل رساندند. پیکر او را با بستن ریسمان به پای وی، در کوچه و بازار گردانیدند.. دربارهٔ قتل او در گزارشهای تاریخی به دو دلیل اشاره شده است: یکی فتوای مجتهدین به قتل او و دیگری ترس داوود پاشا از تکرار سرنوشت سیسیانوف روس، داوود پاشا به بهانهٔ تکفیر میرزا محمد، مردم را اغوا کرده و او را کشتند.
تحصیلات
جمالالدین تحصیلات مقدماتی خود را در هند به انجام رسانید و در حدود ۲۰ سالگی برای گزاردن حج، با خانواده راهی حجاز شد و در میانه راه، پدرش را از دست داد.. پس از اتمام مناسک، راه عراق را در پیش گرفت و چندی در نجف و سپس در کربلا ماند و سرانجام در کاظمین سکنی گزید. در این شهرها، محضر چند تن از علما، مانند محمدعلی بهبهانی، میرزا مهدی شهرستانی و موسی بحرینی را درک کرد. او در کنار علوم متداول دینی، در علوم غریبه از قبیل طلسمات و نیرنجات و جفر و اعداد مطالعاتی کرد و در بحث و جدل نیز مهارت یافت.
تقابل با اصولیان
از آنجا که وی سلوک اخباری را در پیش گرفته بود، با فقها و مجتهدان اصولی از جمله شیخ جعفر کاشف الغطا، سید علی طباطبایی، سید محمدباقر حجتالاسلام اصفهانی و محمدابراهیم کلباسی، سخت درگیر شد. گفته شده با وجود تقابل اندیشه میان او و مجتهدان مشهور، همگان کمابیش به فضل و جامعیت او در علوم معقول و منقول اذعان داشتند.
ترک عراق و آمدن به تهران
فشار اصولیان سبب شد تا میرزا محمد، عراق را ترک گوید و راهی ایران شود. وی مدتی را در مشهد و دیگر شهرهای ایران گذراند و با استقبال دستگاه حکومتی فتحعلی شاه، مدت ۴ سال در تهران اقامت کرد. حضور او در تهران مصادف با شروع دوره اول جنگهای ایران و روسیه (۱۲۱۸- ۱۲۲۸ق) بوده است. وی در تمام این مدت مورد توجه و احترام شاه قاجار بود و روزگار را به تصنیف و تدریس میگذرانید و از آنجا که از او کراماتی در میان عامه شهرت یافت، به «صاحب الکرامات» ملقب شد.
تبعید به عراق
به هر تقدیر با فشار و سعایت رجال متنفذ، شاهقاجار دست از حمایت جمالالدین برداشت و او را روانه عراق کرد. جمالالدین پس از ترک تهران در کاظمین رحل اقامت افکند. در این میان نقش علمای اصولی، به ویژه شیخ جعفر نجفی را که کتابی با عنوان کشف الغطاء در ذم میرزا محمد تصنیف کرد و برای شاه فرستاد، نباید نادیده گرفت.
او پس از اقامت در کاظمین باز از ابراز مخالفت علنی با اصولیان - چه در گفتار و چه در نوشتار - خودداری نکرد و همین امر سبب شد که حکم قتل او از علما و مجتهدان بنام آن زمان، سیدمحمد مجاهد، شیخ موسی، سید عبدالله شبر و شیخ اسدالله کاظمینی صادر شد. علاوه بر صدور حکم قتل، اغوای مردم از سوی داوود پاشا حاکم بغداد و منازعهٔ داوود پاشا با اسعد پاشا که با میرزا محمد مراوده داشت، در کشتن میرزا محمد مؤثر بود. .
انتساب به صوفیه یا شیخیه
با آنکه میرزا محمد ردیههایی بر عقاید صوفیه نوشته است، صاحب بستان السیاحة، در طریقت، سلسله او را به طریقه «مهدیه» میرساند که البته طریقهای ناشناخته است. برخی دیگر نیز عقایدی نزدیک به عقیده عرفانی شیخ احمد احسایی را بدو نسبت دادهاند و گفته میرزا محمد در کتاب ومضة النور را شاهد آوردهاند که وی شیخ احمد احسایی را با تعبیر «استادنا فی علم الیقین احمد بن زین الدین» ستوده است.
شاگردان
- فتحعلی خان شیرازی
- محمد ابراهیم بن محمد علی طبسی
- محمدباقر بن محمد علی لاری دشتی که الکلمات الحقانیه را در شرح کتاب البرهانیه میرزا محمد تألیف کرده است
- محمدرضا بن محمدجعفر دوانی
- محمد جواد سیاهپوش
- مصطفی بن اسماعیل موسوی صاحب اللوامع المحمدیه
- عبدالصاحب بن محمد جعفر دوانی
آثار
میرزا محمد، کتابهای متعددی نوشته که غالباً در فقه، کلام و در دفاع از تعالیم اخباریه و مخالفت با تعالیم اصولیان است. نوشتههای میرزا محمد، بالغ بر ۸۰ کتاب و رساله است که ابراهیم بن میرزا احمد مجموعاً ۳۰ کتاب و ۵۶ رساله و ۲ دیوان شعر او را فهرست کرده است. بیشتر آثار وی به عربی، و برخی نیز به فارسی است.
پانویس
- ↑ ایقاظ النبیة، ص ۳۱۳
- ↑ قس: ابن عنبه، ۲۰۱، که از حسین در میان فرزندان موسی یاد نکرده است
- ↑ آقابزرگ، ج۱۴، ص۲۲۲.
- ↑ خوانساری، ج۷، ص۱۲۷.
- ↑ امین، ج۹، ص۱۷۳.
- ↑ معصومعلیشاه، ج۱، ص۱۸۳؛ شیروانی، ص۵۸۱.
- ↑ ابراهیم، ص۳۱۴
- ↑ آقابزرگ، ج۱۴، ص۲۲۱.
- ↑ تنکابنی، ص ۱۷۷.
- ↑ معلم، همانجا
- ↑ ابراهیم، صص۳۲۲-۳۲۳؛ نک: معلم، ج۳، ص۹۴۴.
- ↑ شیروانی، همانجا
- ↑
- ↑ ابراهیم، صص۳۱۴- ۳۱۵.
- ↑ شیروانی، همانجا
- ↑ نک: تنکابنی، صص۱۷۸-۱۸۰
- ↑ خوانساری، ج۷، ص۱۲۷؛ شیروانی، همانجا
- ↑ شیروانی، همانجا
- ↑ ابراهیم، همانجا
- ↑ نک: تنکابنی،همانجا
- ↑ شیروانی، ۵۸۱
- ↑ خوانساری، ج۲، ص۲۰۲.
- ↑ صنیع الدوله، ۳/۱۶۷
- ↑ نک: معلم، ج۳، ص۹۴۳.
- ↑ نک: رسول جعفریان، برآمدن میرزا محمد اخباری و منازعهٔ مجتهدین با وی؛ سپهر، ج۱، ص۸۳.
- ↑ شیروانی، ص۵۸۱.
- ↑ نک: شورا، ج۹، صص۵۸۴ - ۵۸۵.
- ↑ آقابزرگ، ج۱۶، ص۳۴۴.
- ↑ همو، ج۱۴، ص۲۲۱.
- ↑ معلم، ج۳، ص۹۴۱.
- ↑ آقابزرگ، ج۱۵، ص۱۲۹.
- ↑ همو، ج۸، ص۲۶۷.
- ↑ همو، ج۱۸، ص۳۷۰.
- ↑ همو، ج۱۶، ص۳۳۶.
- ↑ ص ۳۱۶-۳۲۱
- ↑ در خلال سکونت میرزا محمد در تهران، کراماتی از او در میان عامه شهرت یافت، و او به «صاحب الکرامات» ملقب شد.(ابراهیم، همانجا) یکی از کراماتی که به او منتسب شد، داستان پیشگویی در خصوص قتل سیسیانوف فرمانده سپاه روسیه در منطقه قفقاز بود: میرزا محمد به فتحعلی شاه قاجار پیشنهاد کرد که حاضر است برای نابودی این فرمانده روسی چله بنشیند تا پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سیسیانوف را برای شاه بیاورند و در عوض، حکومت قاجار متعهد گردد که حقیقت ماجرا را آشکار، و از اخباری گری حمایت کند. به دنبال این گفتوگو، میرزا محمد به حرم عبدالعظیم حسنی در ری رفت و در حجرهای، در به روی خود بست و با اعمالی خاص، چله نشست.(درباره اعمال غریب او در این چله، نک: نفیسی، ج۱، صص۲۵۱-۲۵۲؛ سپهر، ج۱، صص۸۲ -۸۳.) پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سردار روس توسط سواری به درگاه فتحعلی شاه آورده شد.
بر زبانها چنان بود که میرزا محمد چند سالی پیش از کشته شدنش در رسالهای، تاریخ کشته شدن خود را اینگونه پیش بینی کرده بود: «صدوق غلب، صار تاریخنا»(معلم، همانجا) که عبارت «صدوق غلب» به حساب ابجد ۱۲۳۲ق (سال وفاتش) را نشان میدهد. حتی برخی مدعی اند که او شب قبل از حادثه، به صراحت گفته بود که چند ساعتی بیش، از زندگانی وی باقی نمانده است.(سپهر، همانجا)
منابع
- آستان قدس ، فهرست.
- آقابزرگ، الذریعه.
- ابراهیم بن میرزا احمد، «ترجمه میرزا محمد الاخباری»، همراه ایقاظ النبیه میرزا محمد اخباری، قاهره، ۱۳۵۶ق/ ۱۹۳۷م.
- ابن عنبه، احمد، عمده الطالب، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- تنکابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، ۱۳۶۴ش.
- خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق.
- سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جهانگیر قائم مقامی، تهران، ۱۳۳۷ش؛ شورا، خطی.
- شیروانی، زینالعابدین، بستان السیاحه، تهران، ۱۳۱۵ق.
- صنیع الدوله، محمدحسن، مطلع الشمس، تهران، ۱۳۰۳ق؛
- مرعشی، خطی.
- مرکزی، خطی.
- مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
- معصومعلیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، تهران، ۱۳۱۸ق.
- معلمحبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الا¸ثار، اصفهان، ۱۳۵۱ش.
- منزوی، خطی.
- منزوی، خطی مشترک.
- نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، تهران، ۱۳۶۱ش.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: